کد مطلب:77764 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

نامه 041-به یکی از کارگزارانش











و من كتاب له علیه السلام

الی عبدالله بن العباس.

یعنی از مكتوب امیرالمومنین علیه السلام است به سوی عبدالله پسر عباس.

«اما بعد، فانی كنت اشركتك فی امانتی و جعلتك شعاری و بطانتی و لم یكن فی اهلی رجلی اوثق منك فی نفسی، لمواساتی و موازرتی و اداء الامانه الی فلما رایت الزمان علی ابن عملك قد كلب و العدو قد حرب و امانه الناس قد خزیت و هذه الامه قد فنكت و شغرت، قلبت لابن عمك ظهر المجن، ففارقته مع المفارقین و خذلته مع الخاذلین و خنته مع الخائنین، فلا ابن عمك آسیت و لا الامانه ادیت.»

یعنی بعد از حمد خدا و نعت رسول صلی الله علیه و آله، پس به تحقیق كه من بودم كه شریك گردانیدم تو را در امانت و خلافت من و گردانیدم تو را پیراهن من و آستر جامه ی خلافت من و نه بود در اهل و خویشان من مردی معتمدتر از تو در پیش نفس من از برای یاری كردن من و اعانت من و ادای امانت اموال بیت المال به سوی من، پس در هنگامی كه دیدی كه روزگار بر پسر عم تو سخت گرفته است و دشمن خشم كرده است و امانت مردمان خیانت شده است و این امت فرصت جستند و بی خبر گشتند، برگردانیدی تو از برای پسر عم تو پشت سپر، یعنی رو از او گردانیدی، پس جدا گشتی از او با جداشدگان،

[صفحه 1112]

و فروگذاشتی یاری او را با فروگذاشتگان و خیانت كردی با او با خیانت كنندگان، پس نه پسر عم تو را یاری كردی و نه امانت را ادا كردی.

«و كانك لم تكن الله ترید بجهادك و كانك لم تكن علی بینه من ربك و كانك انما كنت تكید هذه الامه عن دنیاهم و تنوی غرتهم عن فیئهم، فلما امكنتك الشده فی خیانه الامه، اسرعت الكره و عاجلت الوثبه و اختطفت ما قدرت علیه من اموالهم المصونه لاراملهم و ایتامهم، اختطاف الذئب الازل دامیه المعزی الكسیره، فحملته الی الحجاز رحیب الصدر بحمله، غیر متاثم من اخذه، كانك لا ابا لغیرك، حدرت الی اهلك تراثك من ابیك و امك.»

یعنی و گویا كه تو نبودی كه خدا را اراده كنی در جهاد كردن تو و گویا كه تو نبودی بر برهان یقینی در ایمان به پروردگار تو و گویا تو نبودی مگر اینكه خدعه و مكر می كردی با این امت از جهت دنیای ایشان و قصد كردی كه فریب دهی ایشان را از غنیمت ایشان، پس در هنگامی كه ممكن و میسر شد تو را شدت در خیانت كدرن با این امت، تند گردیدی در حمله كردن و تعجیل كردی در برجستن و در ربودی آنچه را كه توانائی داشتی بر آن از مالهای ایشان كه محافظت شده بود از برای مصارف زنان بیوه ی ایشان و اطفال بی پدر ایشان، مانند در ربودن گرگ تند درنده ی خون آلود بزغاله ی شكسته را، پس بار كردی آن مال را به سوی ولایت حجاز در حالتی كه گشاده سینه و خوشحال بودی در حمل آن و باك نداشتی از گناه برداشتن آن، گویا كه تو پدر مباد از برای غیر تو، فرود آوردی به سوی اهل تو میراث تو را از پدر و مادر تو.

«فسبحان الله! اما تومن بالمعاد، او تخاف نقاش الحساب؟ ایها المعدود-كان عندنا-من ذوی الالباب، كیف تسیغ شرابا و طعاما و انت تعلم انك تاكل حراما و تشرب حراما و تبتاع الاماء و تنكح النساء من مال الیتامی و المساكین و المومنین و المجاهدین الذین افاء الله علیهم هذه الاموال و احرز بهم هذه البلاد، فاتق الله و اردد الی هولاء القوم اموالهم، فانك ان لم تفعل ثم امكننی الله منك، لاعذرن الی الله فیك و لا ضربنك بسیفی الذی ما ضربت به احدا الا دخل النار!»

یعنی پس تسبیح می كنم خدا را تسبیح كردنی در مقام تعجب كه آیا ایمان نیاورده ای به برگشتن در قیامت، یا نمی ترسی مناقشه ی در حساب روز جزا را، ای شمرده شده در نزد ما

[صفحه 1113]

از صاحبان عقول، چگونه گوارا داری تو آشامیدن و خوردن را و حال آنكه تو می دانی به تحقیق كه تو می خوری حرام را و می آشامی حرام را و می آشامی حرام را و می خری كنیزان را و نكاح می كنی زنان را، از مال یتیمان و بیچارگان و مومنان و جهادكنندگان آنچنانی كه غنیمت داده است خدا بر ایشان مالها را و محافظت كرده است به سبب ایشان این شهرها را، پس بپرهیز خدا را و رد كن به سوی این جماعت این مالهای ایشان را، پس به تحقیق كه تو اگر رد نكردی، پس مسلط گردانید مرا خدا به تو، هر آینه من معذور خواهم بود در پیش خدا درباره ی عقوبت تو و هر آینه می زنم تو را به شمشیر من، آنچنان شمشیری كه نزدم به آن شمشیر احدی را مگر اینكه داخل شد آن كس در آتش جهنم.

«والله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل فعلك الذی فعلت ما كانت لهما عندی هواده و لا ظفرا منی باراده، حتی آخذ الحق منهما و ازیح الباطل عن مظلمتهما و اقسم بالله رب العالمین ما یسرنی ان ما اخذته من اموالهم حلال لی، اتركه میراثا لمن بعدی.»

یعنی سوگند به خدا كه اگر فرزندانم حسن و حسین كرده باشند مانند كردن تو كاری را كه كرده ای، نبود مر ایشان را در نزد من رخصتی و ظفر نمی یافتند از جانب من به مرادی، تا اینكه می گرفتم حق را از ایشان و نیست می گردانیدم باطل را از مظلمه ی ایشان. یعنی ادا می كردم حق را به حقدار. و قسم یاد می كنم به خدا پروردگار عالمیان كه خوشحال نمی گرداند مرا اینكه آنچه را كه تو گرفته ای از اموال ایشان باشد حلال از برای من، واگذارم آن را از برای میراث كسی كه باشد بعد از من.

«فضح رویدا، فكانك قد بلغت المدی و دفنت تحت الثری و عرضت علیك اعمالك، بالمحل الذی ینادی الظالم فیه بالحسره و یتمنی المضیع الرجعه (و لات حین مناص).»

یعنی صبر كن اندك وقتی، پس گویا كه تو رسیده ای به نهایت عمر تو و دفن شده ای در زیر خاك و اظهار شده است بر تو كارهای تو، در مكانی كه ندا می كند ستمكار در آن مكان حسرت و ندامت را و تمنا می كند ضایع سازنده ی حقوق برگشتن به دنیا را از برای ادای حقوق و حال آنكه نیست آن هنگام هنگام گریختن از عذاب.

[صفحه 1114]


صفحه 1112، 1113، 1114.